داروَک

Sunday, March 26, 2006

سال هشتاد و پنج

سال هشتاد و پنج سال انتظار ، پنج میلیون با احتساب رهبر ، مصباح و احمدی نژاد و دار و دسته ، با یک دست اسلحه و یک دست چماق با دندانهای کلید ، چشمان پر خون منتظر امام زمان . امام زمان در انتظار جاده جمکران به قم . ده تا پانزده میلیون با دستان رو به آسمان با دهان خالی ، چشمان بی رمق در انتظار نان . پانرده بیست میلیون قاشق و چنگال بدست با دهان پر و چشمان دوخته بر تلویزیونهای لس آنجلس ، آن حافظان فرهنگ و هنر و ادب اصیل ایرانی ، انقلابیون خستگی ناپذیر قر و قمیش و چشم براه آمریکا . چند میلیون با قیمانده با دستان گره کرده به دسته صندلی با دهان باز ، چشمان بیرون زده و مات ، بی حرکت در انتظار حرکت . خسته گان داخل بیزار از وطن و سرخوشان خارج نشین با حب وطن ، چمدان بدست چشم انتظار جنگ . دانشگاه ها منتظر شهیدان و شهادت در انتظار دانشگاهیان . آیت الله منتظری همچنان منتظر خود اصلاحی مقامات . تنها چیزیکه هیچکس دیگر انتظار ندارد بی موقع حرف زدن های خاتمی بعد از هشت سال سکوت است .

در این میان فقط و فقط ، عباس امیرانتظام است که در انتظار تشکیل کمیته ای ملیست . ای بزرگان و مدعیان دموکراسی برای تشکیل این کمیته ، یک بار هم که شده ، قبل از استفاده از حق وتوی خود ، با خائنین و دشمنان آب و خاک و ملتتان ( تهمتهای همیشگی به یکدیگر ) روبروی هم اما با فاصله ( احتیاط واجبه ) بنشینید ، شاید برای سربلندی و افتخار ایران که همه مدعی آنید ، بعد از نگاه کردن در چشم یکدیگر ، با عرق شرم ، راهی مشترک یافتید .

یاد ماست و دریا و دوغ افتادم ، میدونم نمیشه و شما اینکاره نیستید ، ولی اگر بشه چی میشه.

زان وفاداران و یاران یاد باد ..................... داروَک

www.daarvak.blogspo.com
darvak@spray.se

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Saturday, December 03, 2005

مصاحبه با سگ زائر

- با سلام ، میخواستم بپرسم چطور شد به حرم امام رضا رفتید ؟
- ما از بچگی دوست داشتیم بریم ببینیم اون جا چه خبره .
- پس چرا نرفتید ؟
- راستش تقصیر مادر خدا بیامرزمون شد که میگفت : اون درو برا پرسه نزن که میکشنت ، آخه آدما ما رو نجس میدونن ، اونقدر نجس که میگن هر کس دروغ بگه سگ میشه ، هرکی ام دروغ میگه میگن ، یارو مثل سگ دروغ میگه . واسه همینم میترسیدیم بریم ، بعدأ که برزگ شدیم دیدیم نه بابا ازین خبرا نیست از بالابالاها بگیر تا وکیل و وزیر و کارمند و بقال و چقال و خلاصه همه صبح تا شب دروغ میگن و میرن زیارتم میکنن و هیچ اتفاقیم نمیفته ، مام پیش خودمون گفتیم ، حتمأ آقا که ضامن آهو هستن ضامن سگهام شدن ، واسه همینم دل رو زدیم به دریا و رفتیم.
- تو حرم غیر از شما سگهای دیگری هم بودند ؟
سگ سگ مثل خودمون که نه ، خدای نکرده توهین نباشه ، انسان ، خیلی هم زیاد نبود ، بایست ببخشیدا ، بلا نصبت شوما ....... آدم ، مخصوصأ دروغگوش فت و فراوون .
- رفتار مقامات با چطور بود ؟
اولش خوب بود ، عکس گرفتن و تو روزنومه ها چاپ کردن ، تازه داشتیم معروف میشدیم که چندتا از اوناش ، همون آدما که گفتم ، بقول خودشون به نیت پلیدمون پی بردن و یه هویی ما رو بستن به استکبار جهانی و توطئه علیه ... ، آخرشم نفهمیدم علیه کی و چی ، بعدشم جاتون خالی نباشه کتکی مفصلی خوردیم ، تازه شانس آوردم ندادنم دست قاضی مرتضوی و گرنه مارو دریده بود جون شوما ، او پدر آمرزیده که میشناسیش ، به همجنساش رحم نداره وای بحال ما ، خلاصه هرچی بود از بیخ گوشمون رد شد .
- با تشکر از وقتی که در اختیار من گذاشتید ، پیامی برای همجنساتون ندارید ؟
- چرا ندارم .... ، پیامم به همه سگها اینه که ، خیالتون راحت باشه آدمی با دروغ گفتن نه تنها سگ نمیشه بلکه مقامشم بالاتر میره ، راستی باید از رئیس جمهور محبوب اون ده دوازده میلیون آقای احمدی نژاد تشکر بکنم که با سخنانشون در خدمت آقای جوادی عاملی ( در مورد سفرشون با هیئت همراه به سازمان ملل و با اون نطق با شکوه و آتشین در هاله ای از نور که توسط یکی از همون جمع رویت شده و اتفاقأ خودشونم احساس کرده بودن و بی اغراق و غلو با چشمای مثل عقاب از فاصله نه ده متری مژه زدن سران کشورا رو دیدن ) این پیام آخری مارو ثابت کردن . راستی آقا خبرنگار یه چند نفری با چوب و چماق دارن میان این وری ، بهتره هردوتا دریم ما که رفتیم ..... خدا فظ .

زان وفاداران و یاران یاد باد................دارَوک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Sunday, October 30, 2005

آقای منتظری خسته نباشید

در نامه ای ، از ظلمی که بر گنجی میرود شرمنده شده اید ، آقای منتظری ، شرمنده غلام شماست . اتفاقاً بنده هم که نه از آیات عظامم و نه از مراجع تقلید ، در این قسمت ، چون شما ، شرمنده این ظلمم . اما ، در آن قسمت که کاری از دستتان بر نمی آید و اعتقاد به تحول در این ایام در مسئولین دارید ، همان بهتر که شما و آیات عظام و مراجع تقلید شرمنده باشید . چون نیک میدانم که نامه بعدی شما به بازماندگان آن مرحوم ، کپی همین نامه با تغییراتی جزئی در دو سطرخواهد بود . در یک سطر : در صدر اسلام هیچوقت زندانی سیاسی را بعد از شکنجه نمی کشتند ...... و در سطر دیگر : امیدوارم در این ماه محرم الحرام ( یا ماهی دیگر) تحولی در مسئولین امر پیدا شده و ..... .
آقای منتظری ، آیا فرقی بین ما مردم عادی و شما آیات عظام و مراجع تقلید در رویاروئی با ظلم ، غیرلباس میبینید ؟ جز که شما گوینده اید و ما شنونده و هر دو بی عمل ، در رویا و شیرین کام از احادیث امام اول .

زان وفاداران و یاران یاد باد ...... داروَک

www.daarvak.blogspot.com

darvak@spray.se

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Tuesday, June 21, 2005

کنفسیوس حکیم

خیال ندارم در مورد انتخابات ، تحریم ، رای ، تقلبات ، احمدی نژاد و رفسنجانی و و و ..... بنویسم ، تنها میخواستم نکته ای کوچک که شاید همگی فراموش کرده ایم را، یاد آوری کنم و آن هفت خطی و با هوشی این قوم آخوند است.
همانطور که قبلا گفتم ، غضنفر را دقیقه هشتاد و نه وارد زمین کردند ، تا این وضعیت را بوجود آورند ، که کنفسیوس قرنها پیش ، البته بعد از معذرت خواهی های فراوان نام این حالت یا وضعیت را " اره به کون " نهاده ، و معتقد بود که هر نوع فشار چه به درون و چه به بیرون ، حاصلی جز بریدگی با دردی وحشتناک ندارد ( با تربیتی این واژه " آچمز" میباشد که در بازی شطرنج استفاده میشود و دقیقا به همان حالت است ).
بعدها ، کنفسیوس پس از پیدا نکردن راه حل برای خروج ازاین بن بست ، توصیه کرد ، که داداش ، دست بهش نزن ، اما کو گوش شنوا . سپس حکیمانه و با الهام از یک ضرب المثل قدیمی ایرانی ، گفت : جلوی دخول اره به مدخل را ، قبل از دخول باید گرفت . چون از این پند نیز، نتیجه ای نگرفت ، اینبار خیلی مودبانه فرمود : هر ملتی لایق حکومتش است.

زان وفاداران و یاران یاد باد............. داروک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Sunday, March 20, 2005

سرنگونی رژیم بدون خونریزی

ای درختان عظیم ریشه تان در خاکهای هرزه گی مستور ،
یک جوانه ارجمند از هیچ جاتان ، رست نتواند
ای گروهی برگ چرکین تار و چرکین پود ، یادگار خشکسالی های دور
هیچ بارانی شما را ، شست نتواند

با عرض پوزش از این غیبت طولانی ، با عذری موجه ، که شدیدا سرگرم مطالعه و بررسی راه کارهای سرنگونی رژیم بودم . از رفراندوم و تغییر قانون اساسی ، انقلاب مخملی ، مخمل کبریتی ، چیت ، کدری و دبیت در رنگهای مختلف گرفته تا حمله نظامی را مورد بررسی قرار داده و از آنجاییکه این رژیم آخوندی ، در دقیقه نود یا وقت اضافه توسط غضنفر ، گلی وارد دروازه خود میکند و خدا وکیلی دور از انصاف است که به این جماعت حق نداد تا با چنگ و دندان از جان و مالشان که هزاران برابر بیشتر از اسلام عزیزشان در خطر است محافظت کنند ، از وجدان و شرف که هرگز نداشته اند چون بگذریم ، جز همین جان نا قابل و مال قابلشان چیز دیگری برای از دست دادن ندارند ، و سرگردانی شاه را نیز در اواخر عمر ( تازه آن خدا بیامرز محبوبیتی در میان کشورهای غربی و شرقی داشت و به آن روز افتاد ) دیده اند.
لذا .... با توجه به این ضرب المثل : ضرر را از هر جا جلویش گرفته شود ، منفعت است ، پیشنهاد میشود که نیروهای اپوزیسیون داخل و خارج ، به جای بر سر هم کوبیدن و بدو بیراه گفتن به همدیگر و فشاربر اروپاییان و آمریکا بر سر مسایل هسته ای و حقوق بشر ، که در نهایت ره به جایی نخواهد برد و حکایت آن مشمول نظام وظیفه خواهد شد که برای رهایی از خدمت تمامی به توصیه دوستی ، دندانهای خود را کشید تا معافیت پزشکی بگیرد ، روز معاینه دکتر نگاهی به کف پای وی انداخت و گفت : کف پات صافه پسر جان ، معافی ، مشمول بدبخت پرسید : پس دندونام چی و در ضمن غضنفر نیز در دقیقه 89 وارد زمین میشود ، به دنبال کشوری بگردند که به این حضرات پناهندگی اعطا کرده و ملت شریف و بزرگوار ایران نیز تهدید به بیرون کشیدن اموال به غارت برده را از حلقومشان نکرده و از خیرش گذشته و اجازه دهند تا با خود ببرند ، آنگاه خواهید دید که عطای حکومت اسلامی و ولی مطلقه فقیه و اسلام عزیز را به لقایش خواهند بخشید و در عرض یک هفته خاک ایران را برای همیشه ترک خواهند کرد . من که کاره ای نیستم ولی این راه را هم امتحان کنید شاید زودتر به نتیجه رسید .

با تبریک سال نو و آرزوی موفقیت

زان وفاداران و یاران یاد باد ................. داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Sunday, December 19, 2004

چند شنود از تلفن رهبری

رهبر و یک مقام هسته ای ( انرژی هسته ای )

- درست شد؟
- چی قبله عالم؟
- هسته
- اون که بله...فقط کلاهش مونده .
- هنوز درست نشده ؟
- فقط چند تا پیچش مونده قربان
- خب ، چقدر دیگه طول میکشه؟
- به اندازه سه چهار تا مذاکره دیگه با اروپا .


رهبر و حسن روحانی

- سلام حسن جان
- سلام رهبر جان
- عزیز دل برادر مذاکره به کجا رسید؟
- تقریبآ وسطشیم
- حسن جان ، یک کم دیگه کشش بده
- مثلا چقدر؟
- به اندازه سه چهار تا مذاکره دیگه
- رهبر جان تا سه چهار تای دیگه اگر کش هم باشه پاره میشه
- نترس نمیشه...تا چند تا قول بدی و چند تام بگیری کار تمومه ، جک هم هوامون رو از پشت سر داره
- سعی خودم رو میکنم ، بروی چشم ، اما به شریعتمداری توصیه کنید که توی این مدت خفه شه
- اون با من


رهبر با حسین شریعتمداری

الو حسین
- بله قربان ، سلام عرض کردم
- یه مدت خفه شو
- چشم خفه میشم ، اما چه مدت؟
- به اندازه سه چهارتا مذاکره با اروپا
- اووووو.... سه چهار تا مذاکره ، قربانت گردم نمیشه یک کم تخفیف بدین مثلا دو تا مذاکره
- خفه شو
- آخه...
- خفه میشی یا بگم خفت کنن


رهبر با هاشمی رفسنجانی

- نمیشی؟
- چی چی نمیشم ؟
- کاندید ریاست جمهوری
- نه با با
- چرا ؟
- مگه دیوانه ام
- من اگر تکلیف کنم چی ؟
- تکلیفت رو بذار در کوزه... نه داداش اولأ ما جامون خوبه ، دومأ خودم تصمیم میگیرم ، سومأ به پرو پای من نه پیچ که همه چیز رو میگم
- منم میگم
- اگه راست میگی بگوتا منم بگم چطور رهبر شدی
- علی اکبر جان شوخی کردم بابا
- از این شوخی ها با عمله اکره بیتتان بکن



رهبر با آیت الله مکارم شیرازی

- السلام و علیکم حضرت آیت الله
- علیکم السلام ، عزیز دل برادر
- قربانت گردم شما هم که یک سور به حسنی و جنتی و مشکینی زدید
- چطور مگر؟
- عزیز دل برادر ، از اینکه در بهشت را که تو قم باز کردید فکر نمیکنید خداوند دهن شما و بنده رو مورد عنایت قرار خواهند داد.
- نه جانم بقول گوبلز خدا بیامرز، دروغ را هر چه بزرگتر بگوئید مردم زودتر باور میکنند
- اولا گوبلز به گور پدرش خندید، دوما گفت بزرگ اما نه به این بزرگی ، عزیز دل برادر بنده آ نقدر که نگران پایه های صندلی ولایت مطلقه امری ام هستم نگران پایه های اسلام نیستم . مراعات اسلام عزیز را نمیکنید حداقل مراعات وضع اینجانب باشید .
- میگویم این در بهشت را ببندند . ولی جواب مردم را چه بدهم ؟
- به همان عده کمی که باورتان دارند بفرمایید ، این در را اداره اماکن به علت عدم رعایت شئونات اسلامی پلمب کرده ، از در اصلی وارد شوند.


رهبر با خاتمی بعد از مراسم هجده آذر

- سلام عزیز دل برادر
- سلام به رهبر
- مالیدی ؟
- چی قربانت گردم ؟
- شیره
- قربان مثل اینکه بجای رئیس دفترتون وصلتون کردند به من .
- نه عزیز دل برادر اون شیره نه ، منظورم سر مردم و دانشجویان شیره مالیدی ؟
- پس شما فکر میکردید تو این هشت سال چکار میکردم ؟
- این چندماه رو هم بمال ، دستت درد نکنه
- سر مبارک درد نکنه ، دیگه کجاشون بمالم ، من که از بس مالیدم مردم
- شما بمال ... ، بمیرو بمال


رهبر با سعید مرتضوی

- سعید توئی
- سلام عرض کردم یا رهبرا
- سلام و هزار جور بد و بیراه ، مگه اون قتلهای زنجیره ای چه عیبی داشت که این الم شنگه رو راه انداختین و پرونده - حقوق بشرمون رو خراب کردین ؟
- قبله عالم خودتون به من و شریعتمداری امر فرمودین
- من گفتم اینجوری..؟ حالا انداختینشون زندان پوستشون رو کندید و آزادشون کردین بخوره تو سر جفتتون پس چرا هی توبه نامه میدین بنویسن ، توبه نامه هم بخوره همون جای قبلی ، این مصاحبه تلویزیونی دیگه چی بود راه انداختین ؟
- قربان تقصیر من چیه حسین گفت
- حسین غلط کرد با تو ، فکر کردین مردم مثل شما دو تا احمقند که باور کنند ؟ همون قتلهای زنجیره ای رو راه بندازین کلک رو بکنید بره ، اگر عرضه شو ندارین بگم فلاحیان و شرکاء بیان ؟
- اختیار دارین قربان ما خودمون مگه کمرون بیل خورده ، بروی چشم انجام میدیم.


زان وفاداران و یاران یاد باد.............داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se


مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Wednesday, October 27, 2004

تکرار

زندگی تکرار و تکرار است ، هم ترادژی هم کمدی

ترادژی

فلانی احضار شد ، بازداشت شد ، از محل بازداشت اطلاعی در دسترس نیست ، خانواده بی خبرند ، نامه به رییس قوه قضاییه ، از اوین تماس گرفت ، با وثیقه آزاد شد ، نامه به خاتمی ، دادکاه برگزار میشود ، دادکاه برگزار نمیشود ، دادکاه برگزار شد ، محکوم شد ، نامه به رهبر ، به حکم اعتراض کرد ، دادکاه برگزار میشود ، دادکاه برگزار نمیشود ، دادکاه برگزار شد ، حکم دادگاه بدوی تأیید شد ، به حکم اعتراض نمیکند ، وکیلش اعتراض کرد ، دادکاه برگزار میشود ، ........ نشد ، .........شد . اگر میخواهید بدانید سرنوشت آن یکی و آن یکی ها چی شد صد ها بار از اول بخوانید .

کمدی

آمریکا : ایران در پی ساخت سلاح اتمی است .
ایران : نه داداش ، صلح آمیزه .
موشک شهاب سه آماده آزمایش شد .
آمریکا : ایران مخفیانه در پی ساخت سلاح اتمی است .
ایران : نه داداش ، مخفیه ولی صلح آمیزه .
آمریکا : مخفی که صلح آمیز نمیشه .
ایران : چرا نمیشه ، ما کردیم و شد .
آمریکا : غنی سازی اورانیوم را متوقف کن !
ایران : نمیکنم .
آمریکا : میفرستم شورای امنیتا
ایران : بفرست به درک
اروپا : بابا با بچه که اینطوری حرف نمی زنن ، یکدقیقه شما کنار واستا ..... ببین عزیزم ، ما اصلأ میگیم گور پدر حقوق بشر هم کرده ، هر کاری خواستی با ملتت بکن فقط اورانیوم غنی نکن .
ایران : این شد یک حرفی ، به روی چشام نمیکنم .
اروپا : تو که داری میکنی .
ایران : این که اورانیوم نیست ، سانتریفیوژه داریم سرهم میکنیم
اروپا : سرهم نکن !
ایران : پس اورانیوم چطوری غنی کنیم ؟
موشک شهاب سه آزمایش شد .
آمریکا : ایران در پی ساخت سلاح اتمی است .
اروپا : قرار نبود که غنی کنی ... ما خودمون غنی شده اش رو بهت میدیم ، آب سبک هم روش ، دست به ترکیت هم نمیزنیم و بی خیال حقوق بشر ، اوکی
ایران : اون سه تا آخری قبول ولی خودمون غنی میکنیم
اروپا : پرونده ات 25 نوامبر میره شورای امنیتا
ایران : باشه پس فقط سانتریفیوژ رو سرهم میکنیم
اروپا : نکن داداش
بعد از 25 نوامبر
ایران : آخرش ما نفهمیدیم چی شد ، اصلأ از اول ، بگو ببینیم چکار باید بکنیم ؟
اروپا : غنی نکن
ایران : اگه بکنم چی میشه ؟
اروپا : پرونده ات 25 نوامبر 2005 میره شورای امنیت .
ایران : اینو چرا از اول نگفتین .
دوباره از اول تا اینجا بخوانید
20 آگوست 2005
آمریکا : بابا ، ایران در پی ساخت سلاح اتمی است .
ایران : نه داداش ، صلح آمیزه .
اروپا : بابا ما که کف کردیم ، غنی نکن دیگه !
موشک شهاب سه با کلاهک اتمی آزمایش شد .
آمریکا : دیدین ایران در پی ساخت سلاح اتمی است .
ایران : نه داداش ، صلح آمیزه .


زان وفاداران و یاران یاد باد .......داروَک


daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Tuesday, August 03, 2004

رئیس جمهور عتیقه

دو هفته پیش ، دو گروه از باستان شناسان ، جبهه باستان شناسان مشارکت و روحانیون باستان شناس مبارز ، بعد از پانزده سال ، مردی را در ابتدا با خاک انداز ، سپس با بیل و کلنگ و در آخر بزور بولدوزر ، نیمه جان از زیر خاک بیرون آوردند.
در تحقیقات اولیه معلوم گردید که فرد زنده بگور مهندس موسوی نام داشته و در دوره خلیفه اول مسلمین ایران ( خلیفه همان ولی فقیه فارسی! میباشد ) نخست وزیر بوده و پس از فوت خلیفه اول ناپدید شده و هنوز مشخص نگشته که نامبرده بدستور خللیفه دوم ( خللیفه با دو لام ، ولی مطلقه فقیه است ) حضرت آل خامنه و همکاران زنده بگور گشته یا از غم رهبر ، خود زنده بگور رفته.
باستان شناسان، پزشکان متخصص مغز و اعصاب و روانپزشکان بعد از آزمایشات متعدد ، هیچگونه تعغیری در طی این پانزده سال بغیر از رنگ کت و شلوار و جلیقه از سورمه ای به خاکستری و پانزده سال گذرعمر مشاهده نکردند. از روانپزشک مهندس موسوی دلیل حرف نزدن ایشان را جویا شدیم ، که علت را شوک وارده در اولین دیدار پس از باز کردن چشم با سئوال ، رئیس جمهور میشی ؟ توسط این باستان شناسان بی رحم عنوان کرد . اما همسر ایشان معتقد بود که مهندس ، قبل از اینکه زیر خاک بره کم حرف بود. و در جواب خبرنگاری که پرسید : پس ایشان اهل عمل هستند، گفت : همسر من مهندسه عمله که نیست.
در همین رابطه خللیفه دوم مسلمین ایران حضرت آل خامنه و همکاران در مورد کشف مهندس موسوی فرمودند : ما خودمان گفتیم کشفش کنند ، بلاخره چهارسال هم چهارساله.
در مصاحبه ای با دبیر روحانیون باستان شناس مبارز چگونگی کشف این پدیده سئوال شد ، ایشان پاسخ دادند : بعد از رایزنی با رهبر ایشان فرمودند یکی رو پیدا کنین عین قبلی اما بدون عبا وعمامه که بشه راحت تر زد تو سرش. ما خیلی گشتیم تا اینکه اتفاقی خاک اندازمون گیر کرد به مهندس ، رهبر هم گفت احسنت.
طی آخرین خبر همچنان زبان مهندس از حس کامل برخوردارنبوده و پزشکان در حال مداوا میباشند و اظهار امیدواری کردند که بزودی بله را خواهند گفت.

زان وفاداران و یاران یاد باد............... داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Monday, June 14, 2004

بخشنامه دادستان کل کشور

بدینوسیله اعلام میدارد که بعد از ارائه لیست نمایندگان مجلس هفتم به پیشگاه صاحب الزمان و تائید و امضاء آن بزرگوار در شب قدر، از این پس ملت شهید پرور ایران و مطبوعات موظف میباشند که نمایندگان الهی مجلس هفتم را با ذکر حضرت قبل از اسم و علیه السلام بعد از آن ( بطور مثال حضرت حداد عادل علیه السلام، رئیس مجلس الهی) خطاب کرده و در روزنامه ها بخاطر صرفه جوئی در بیت المال ( کاغذ و مرکب) حضرت قبل از اسم و (ع) بعد از آن نوشته و همچنین گرفتن و چاپ هر گونه عکس از آن حضرات ممنوع میباشد. در ضمن یاد آور میشود، بنا بر فتوی حضرت جنتی (ع) و همکاران و با تائید نایب امام زمان حضرت خامنه ای (ع)، کشیدن تصویر از چهره های مبارک آن حضرات با گذاشتن نور در پشت سر بلامانع میباشد. متخلفین در دادگاه ویژه الهی ( دادگاه تازه تاسیس شده بدین منظور) در عرض یکدقیقه محاکمه و توسط جلاد جدید و ویژه این دادگاه، حضرت محسنی اژه ای (ع) تا دم مرگ قند و قندان سار ( سنگ سار با کله قند و قندان ) و گازیده میشوند.

دادستان کل کشور و رئیس دادگاه ویژه الهی
حضرت القاضی السعید المرتضوی (ع)

زان وفاداران و یاران یاد باد..............داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Friday, June 04, 2004

تهدید

هفته پیش بعد از تهدید عباسی ( پادو حسین شریعتمداری ) به ضربه زدن به بیست و نه نقطه دنیا که در اصل سه نقطه دارد، آقای خاتمی نیز پس از خوردن پس گردنی از مقام رهبری در حالیکه همچنان گیج بوده و زمان و مکان را تشخیص نمیدادند، آژانس بین المللی انرژی هسته ای را تهدید کردند. بدینوسیله ملت شریف ایران از اینکه رییس جمهور محبوبشان بعد از هفت سال زبان تهدید اگرچه نه در جهت منافع ملی گشوده، با شعار " او تهدید میکند پس زنده است " ، برای یکسال باقیمانده عمر ایشان دعا کردند.
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آنست که سرپاش بگیری جیش نکند

زلزله

حضرت آیت الله گیلانی در اجلاس زلزله که در هفته های آینده تشکیل خواهد شد، با همان نگاه سکسی خواهند فرمود : زلزله های پیاپی در ایران برای آن گروه از مردان مسلمان که بر روی تخت خوابیده و عمه یا خاله در پایین تخت یا در طبقه زیرین همان اطاق میخوابند، موهبتی الهی است.
برای آندسته از ملت شریف ایران که موفق به دیدن برنامه های ایشان که در اوایل انقلاب از تلویزیون پخش و به گیلی شو معروف بود نشدند، یاد آور میشوم که در یکی از برنامه های سکسی شان فرمودند : اگر مرد مسلمانی بر روی تخت خوابیده باشد و عمه یا خاله در پایین تخت یا در طبقه زیرین همان اطاق خوابیده باشند و زلزله ای رخ بدهد و آن مرد مسلمان بر روی عمه یا خاله بیفتد، بچه حاصله از آن اتفاق، حلال زاده است.

تاج

مجلس هفتم هم بر اساس پیش بینی اینجانب که نه علم غیب دارم ونه جاسوسی در جمهوری اسلامی بیاری رییس جمهور محبوب، بدون مشگلی افتتاح شد. بدین ترتیب رهبر معظم با نطق دیروزشان در سالگرد رحلت آقای خمینی، برای گذاشتن تاج بر سر مبارک بعد تصویب در همین مجلس آماده میشوند. اگرچه تاج را ملت میگذارد نه مجلس.
بقول نا پلئون : تاج پادشاهی برروی زمین ریخته است فقط باید دولا شد و برداشت. اگر کمر درد دارید و نمیتوانید دولا شوید میتوانید از کسی برای برداشتنش کمک بگیرید، اما مطمئن نباشید که آنچه بر سرتان میگذارد تاج است، شاید کلاه یا عمامه باشد.
توجه : از آنجاییکه همه تاج ها در یک اندازه و درهم میباشد، لطف کرده سوا و به گشادی و تنگی اش هم توجه نفرموده چون در فرصتی دیگر، اطرافیان و تاریخ نویسان سرتان را مناسب تاج، کوچک یا بزرگ خواهند کرد.
پس نیروهای اپوزیسیون داخل و خارج تا تاجگذاری رهبر، به سر و کله همدیگر زدن ادامه دهند.

زان وفاداران ویاران یاد باد..................داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Sunday, May 02, 2004

حکایت اتحاد

هفته پیش در حالیکه نیروهای " دموکرات! " مخالف رژیم ایران در داخل و خارج، از جمهوری خواه، سلطنت طلب، مشروطه خواه و جبهه ملی گرفته تا چپ، راست، بالا و پایین سرگرم مبارزه بر ضد رژیم از طریق، زدن تهمت های، مزدور، خائن و وطن فروش و یک سری بدوبیراه های دیگر در رادیو و تلویزیون و روزنامه های خود به، یکدیگر بودند، پرونده ایران از دستور کار کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل خارج شد. با تبریک به همه مخالفین رژیم ایران با این اتحاد ویکپارچه گی شان ( در اصل یکپاچه گی ).

اما در حکایت اتحاد

پادشاهی بهنگام مرگ، فرزندان به بالین فرا خواند تا رمز اتحاد بر آنان بگشاید. چون بیامدند، دستور بداد تا به رشیدترین فرزند چوبی نازک بدادند. آنگاه گفت: بشکن. وی چنین کرد. سپس دو چوب بر هم ببستند، آن دو نیز بشکست، همانطور تا ده چوب بر هم بسته را بشکست. پادشاه، غلامان را فرمود، تا دسته بیلی بیاورند، باز به همان طریق، از یک آغاز تا به ده بر هم ببستند، که او همه بشکست. شاه حیران، امر کرد تا درختی تنومند آوردند. درخت نیز طاقت زور پسر نیاورد و بشکست. فرزند نزد خویش خواند، و در گوش وی بگفت: ما خواستیم این دم مرگی یک مثالی بزنیم تا معنی اتحاد رو به شما حالی کنیم، اما تو گند زدی به مثال ما. این بگفت و جان به جان آفرین تسلیم نمود.

هر نوع برداشتی از این مثال آزاد است.

زان وفاداران و یاران یاد باد............ داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Saturday, April 24, 2004

پاسخ رهبر به انجمن دفاع از آزادی مطبوعات

انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، سرتان اضافاته

از آن زمان که دست خداوند اینجانب را، از آستین انتصابیون خودمان، بیرون آورد و بر مسند ولایت امری و رهبری نشاند، به عهد بسته باآن سروران، که هرگز از چند نطق از پیش دیکته شده در هفته، سخنی بیش نگویم و انتصابی بغیر از قبل تعیین شدگان ننمایم و حکم حکومتی جز به خواسته شان صادر نگردانم، پایبند بوده و هستم. بنابراین اینجانب به هیچ کس به جز بوجودآورندگان و خالقینم ( انتصابیون عزیز ) پاسخگو نخواهم بود. پس تا حسابی حالتان را نگرفتم زرت و پرت نکنید.

والسلام، رهبر معظم

سیدنا علی خامنه ای

رونوشت به مدیر نمونه، قاضی مرتضوی جهت پیگیری و پاسخگویی

زان وفاداران و یاران یاد باد..............داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Wednesday, March 24, 2004

پیش بینی رویدادهای سال هشتادو سه

- مهمترین رویداد امسال، کشف کلاهک اتمی توسط بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی، در زیر تخت رهبر معظم است. که بلافاصله توسط معاون وزارت امور خارجه تکذیب میشود و آقای روحانی در ملاقاتی با البرادعی یادآور میشود که اهداف ما صلح جویانه بوده و این کلاهک مصرف شخصی داشته و بعنوان لگن، توسط آقا (خامنه ای) مورد استفاده قرار میگرفته و از قبل آلوده بوده، که حتی ما به علت پدیدار شدن زخمهایی در جحاز آقا، به کشور سازنده اعتراض کردیم. آژانس بین المللی انرژی اتمی در نشست ماه ژوئن در زیر فشار آمریکا و وساطت سه کشور اروپایی، قطعنامه شدیدالحنی صادر میکند، که در آن رژیم ایران، در صورت استفاده مجدد از کلاهک اتمی برای مقاصد شخصی که همان لگن میباشد، تهدید به ارجاع پرونده به شورای امنیت در نشست بعدی در چند ماه آینده میشود. که در عرض چند ثانیه، کمال خرازی صدور این قطعنامه را یکطرفه و سیاسی خوانده و از طرف دیگر کالین پاول از ایران میخواهد تا در مورد برنامه های انرژی اتمی اش شفاف تر عمل کند. که فرمانده سپاه پاسداران دوقوزآباد، در پاسخ به این اظهارات میفرمایند: بجون شما از این شفاف تر حتی نمیشود آب تولید کرد، چه برسد به سلاح هسته ای. حسین شریعتمداری وزیر امور وقاحت، طبق معمول خواستار خروج میشود و رژیم از ورود بازرسان ممانعت بعمل میاورد و هشت ساعت بعد اجازه دخول میدهد و الی آخر ......

- از رویدادهای مهمی که پس از کشته شدن شیخ احمد یاسین ( با پرتاب سه موشک از هلی کوپتر آپاچی، توسط دولت اسراییل) بوقوع خواهد پیوست، کشته شدن شیخ فظل الله در لبنان با موشک " توماهاوک "، یاصر عرفات در مقرش با موشک " کروز " و بن لادن و دارودسته اش در یک روز جمعه در حال خوردن آبگوشت در خانه شیخ واعظ طبسی در مشهد با بمب اتم، توسط همین دولت میباشد.

- رویداد نسبتأ مهم دیگر، محکومیت ایران به نقض حقوق بشر در سازمان ملل است که در نتیجه قوه قضاییه برای سهولت کار، در هر شهر اقدام به ساخت چندین شعبه بازپرسی " Drive in " مینماید و بدلیل کمبود متهم، برگه احضاریه را به چندین زبان ترجمه و برای اپوزیسیون خارج کشور و نمایندگان پارلمان اروپا و سایر جهان ارسال میکند. اواخر سال به شعاع چهار کیلومتر از مرکز خیابان پاستور منطقه آزاد و خارج از آن تا مرزهای شمال، جنوب، شرق و غرب کشور زندان میشود و ملت ایران ریز و درشت بازداشت موقت میشوند.

- اما در مورد رهبر، امسال هم مثل هر سال رهبر معظم با کسب تکلیف از شیخ واعظ و همکاران داخلی و خارجیش با شعار تو بزن تا من برقصم، هر هفته یکی دو بار با نطقهای کوبنده در رابطه با آمریکا و عوامل داخلیش، رهنمودهای صد تا یک غاز ارائه خواهند داد.

- شورای نگهبان با سرعت هرچه تمامتر صنروقهای رای را باطل و محافظه کاران تولیدی را به مجلس میفرستد و شیح جنتی، با بودجه میلیاردی تصویب شده در مجمع تشخیص مصلحت ، حزب الله را به سلاح های مدرن از جمله باتوم برقی، گاز اشک آور، کلاه و سپر مجهز کرده و بجان دانشجویان و مردم میاندازند.

اصلاح طلبان مجلس با تصنیف های : من که دارم میرم، چرا هولم میدی و سپس، اندک اندک جمع مستان میرسند، در حالیکه دستهای خاتمی را گرفته و به طرف خود میکشند یک صدا با آهنگ : میای بریم ؟
خاتمی با عشوه و لبخند : نمیام
اصلاح طلبان : خسته میشی !
خاتمی باز هم با عشوه و لبخند : نمیشم
اصلاح طلبان : وای وای وای، چقدر اطوار میریزی، چه پررو و چه هیزی، از مجلس خارج میشوند و به اوین میروند.

خاتمی که با تیغ اصلاح، زبانش را بریده تا آخر سال لال مانده و استفاء هم نمیدهد، اما هفته ای یکبار بطور اتوماتیک، خبر استفایش توسط ابطحی تکذیب میشود.

دانشجویان به حرفهای آقای حجاریان گوش داده ، نزدیکترین راه به دموکراسی یعنی حفظ این رژیم با حاکمیت دوگانه را انتخاب کرده و به حفاظت از آن مشغول میشوند. آن سری که گوش به این حرفها نمیدهند، همچنان یک پا در اوین و یک پا در دانشگاه میمانند.

در طول سال تظاهرات فراوانی در روزهای قدس و سالگرد انقلاب و چند تا نیز به جانبداری از رهبر و امثال رهبر در چند کشور اسلامی، برگزار میشود.

نمایندگان مجلس هفتم، روز اول قبل از جلوس بر روی صندلی های قرمز، اصل ولایت خیلی زیاد مطلقه فقیه را تصویب و سپس جلوس میفرمایند. بدین ترتیب دینشان را به رهبر ادا میکنند.

ملت شریف ایران مانند ما اپوزیسیون خارج از کشور، تا پایان سال، بعد از گفتن بد و بیراه به همدیگر و چندین فحش آبدار به رژیم آخوندی، از یکدیگر میپرسند : پس اینا کی میرن ؟

زان وفاداران و یاران یاد باد ...............داروَک


www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Wednesday, March 17, 2004

فتواهای هولناک

همانطور که میدانید فتوی در دو صورت صادر میشود :
فتوی میدهند، که هول کنند، یا هول که میکنند، فتوی میدهند. این دو نمونه فتوای زیر از نوع دوم است.

فتوای اول

خامنه ای در پاسخ به استفتاء خبرنگار ایلنا پیرامون اعتصاب کارگری تصریح کرد : هرگونه عمل که موجب تضعیف نظام مقدس جمهوری اسلامی شود، جایز نیست.
خبرنگار ایلنا با این استفتاء، احتمالآ چند هدف را دنبال میکرد :
هدف اول : بردن آبروی رهبر، اما در کجای رهبر آبرو سراغ کرده، خدا میداند.
هدف دوم : یاد آوری به ملت ایران، که ایشان (خامنه ای) علاوه بر رهبر، آیت الله و مرجع تقلید نیز میباشد، در نتیجه بلاجبار، برای عقب نماندن از ما بقی دستمال بدستان که به نان و آبی رسیدند، دست بدستمال برده تا شاید نانی دست و یا کرده یا از تهاجم چماق یدستان به خبرگزاری جلوگیری کند، و گرنه جایز بودن یا نبودنش در قانون اساسی، همین ولی مطلقه فقیه نوشته شده است.
بقول زنده یاد میرزاده عشقی :
هرکه بی خبر از فن خایه مالی شد
دچار زندگی پست و نان خالی شد
بقیه اهداف را هرچه فکر کردم یادم نیامد.

فتوای دوم

آیت الله صافی گلپایگانی : چهارشنبه سوری خرافی و متعلق به دوران جاهلیت است.
بعد از بیست و پنج سال، که هر سال، آن آیت الله های دم دستی مانند دایی جان برادران لاریجانی و مشگینی و چند صد تا آیت الله های دیگر، در مورد عید و چهارشنبه سوری فتوی صادر کردند ، و ملت هم تره برای خودشان و فتوایشان خورد نکردند، آیت الله صافی گلپایگانی را که خود متعلق به سنه تیرکمان میباشند، برای حفظ آبرویشان، در اصل بردن آبروی ایشان ( که خودشان حیا را خورده و آبرو را غی کرده اند) به صحنه آوردند. چرا؟ برای اینکه بگویند ، تا سر داریم سر میشکونیم، تازه اگر هم کم بیاریم از عراق وارد میکنیم.
شما که کوتاه بیا نیستید ما کوتاه میآییم و میگوییم چهارشنبه سوری خرافات است و متعلق به دوران جاهلیت، قمه زنی، زنجیر زنی و سینه زنی که خرافات نبوده و متعلق بعصر جدید است و تمدن نوین و برگزاری اش عین صواب، چرا شما بزرگان دین تا بحال بغیر از ناله زدن، قمه بر فرق سر مبارکتان نکوبیدید؟، یا زنجیر بر پشت ظریفتان نزدید؟ و یا سینه نازنینتان را برای امام حسین سرخ نکردید؟
بقول کنفسیوس حکیم :
حرف زدن که بلد نیستید، حرف نزدن هم بلد نیستید؟

زان وفاداران و یاران یاد باد.............داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se




مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Friday, March 12, 2004

فشار و چانه زنی

آقای سعید حجاریان در شصد و یکمین سالگرد تاسیس انجمن اسلامی دانشگاه تهران فرمودند: ما نتوانستیم به خاطر ضعف هایمان با دقت از تئوری لازمه کار کردی حاکمیت دو گانه که فشار از پائین و چانه زنی از بالا بود استفاده کنیم.
ایشان همچنین درباره چانه زنی توسط اصلاح طلبان گفتند:
آنجا که هم کم کاری شد، چانه زنی برای خود بود، برای اهداف ملی نبود. گاهی اوقات برای اهداف شخصی بود. دلیل به نتیجه نرسیدن چانه زنی رئیس جمهور در این مورد آن بود که آقای خاتمی چانه زنی نکرد.

اینجانب کمافی السبق به علت فقدان سواد کافی، تئوری لازمه کار کردی حاکمیت دو گانه ( فشار از پائین ، چانه از بالا ) ایشان را در بست قبول کرده و چون ایشان معتقد میباشم که اصلاح طلبان و ریاست جمهور دقت کافی به عرایض ایشان نکرده و بجای چانه زنی در بالا ، چانه خود را شخصا به مشت آن یکی حکومت در بالا کوبیدند و گیجی حاصله از بر خورد آن جسم سخت به چانه باعث گردید تا فشاری که بنا بوده " از پائین" آورده شود، به مقدار زیاد ، بصورت شخصی و بر عکس،" به پائین" آورده شد. که این بوی بد ، حاصل خرابکاری از فشار وارده می باشد.

حجاریان در مورد اوضاع در آینده گفت:
اوضاع بهتر میشود. به خصوص که از یکی دو جناح دموکرات هم باشد.جنبه هایی از دموکراسی هم داشته باشد، فضا ازفضای ترور و دولت پادگانی - پلیسی خارج میشود. به این دلایل بهتر است، حاکمیت دو گانه را حفظ کنیم و دنبال این باشبم که بماند. البته حاکمیت دو گانه به سمت دموکراتیک نزدیک تر است.

دانشجوئی بعد از نطق، از آقای حجاریان سئوال کرد: در حال حاضر که مثلا حاکمیت دو گانه است ما طبق تئوری شما حفظش می کنیم اما بعد از چند ماه دیگر که آنها، با وجود خاتمی که بود و نبودش فرقی نمیکند، مجلس را تصاحب و حاکمیت یگانه دیکتاتوری تشکیل دادند ، چه باید کرد؟
حجاریان پاسخ داد: منم مثل شما، ده تا دست یا مغز که ندارم تا تئوری حاکمیت دو گانه و یگانه را یکجا بدم. عجله نکنید بجاش دعا کنید که نشه، اگر شد، اشگالی نداره، شما که بیست سال صبر کردید تا حاکمیت دو گانه شد، ده بیست سال دیگر هم صبر کنید، بمحض دو گانه شدن حاکمیت ، فشاربدید، اما از پائین و چانه بزنید البته از بالا، در ضمن یادتون نره که حفظش هم بکنید، خدا حفظتون کنه.

نتیجه:

- در مغازه (حکومت) پدرتان چانه نزنید، مانند آقای خاتمی.
- در جایی که مغازه دار (حاکم) میگوید، " سرم را بشکن اما نرخم را نشکن" حتمأ این کار را بکنید.
- تاجای مناسب گیر نیاورده اید، فشار ندهید خصوصأ به پائین.
- حاکمیت دو گانه به سمت دموکراتیک نزدیک تراست، بشرط آنکه حاکمیت های دیگر را متر کرده باشید و دورتر باشند.

زان وفاداران و یاران یاد باد.............داروَک


www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se









مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Wednesday, February 25, 2004

خاتمی و قولش

سید محمد خاتم شش سال و اندی رئیس والوزراء بود. هر نیمه شب مست از میخانه رهبری، چون به خانه میشد، نعلین تا به تای خیانت و استعفاء، زپای بدر میکرد و یکی یکی بر دیوار همسایه که ملت بود میکوفت و خوابشان آشفته میکرد. عاقبت ملت با احترام راه بر وی گرفتند و قول ستاندند و قول بداد که چنین نکند.
چون فردای انتخاب گشت، باز مست ز می رهبر عزم خانه کرد، چون برسید نعلین خیانت از پا بکند و بر دیوار کوفت، ناگه قول بیاد آورد، لنگه استعفاء آرام بر زمین نهاد و بخفت. بامدادان ملت راه بر وی ببستند و فغان، که دانی دوش چه کردی؟ خاتم پاسخ بداد، که به قولم پایبند بوده و هستم، ورنه هردو لنگه بر دیوار میزدم. ملت دگر بر آشفتند که اینبار تا صبح در انتظار لنگه دوم، بنشسته که به دیوار زنی تا بخسبیم.
آقای خاتمی، آیا بعد از برگزاری انتخابات نامشروع بر خلاف گفته هایتان و تمدید آن تا ساعت ده شب با حکم حکومتی رهبر و زیر بار ننگ بالا بردن آمار انتخابات، پس از ملاقات نیمه شب با رهبر و راهبران، فکر میکنید تپه ای برای گل کاری باقی گذاشته اید؟ آقای خاتمی با شما هستم.......

به قول شاعر بزرگ که نمیدانم، سعدی بود یا حافظ یا مولوی :

آخوندی که به قدرت کرده عادت
دیگه نمیره ولایت

زان وفاداران و یاران یاد باد............داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se



مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Saturday, February 21, 2004

اندرز به محافظه کاران

اندرز اول:

بوقلمونی، گاوی بدید و بگفت: در آرزوی پروازم اما چگونه ندانم، گاو پاسخ داد: گر ز تپاله من خوری قدرت بر بالهایت فتد و پرواز کنی. بوقلمون بخورد و بر شاخی نشست. تیراندازی، بوقلمون بر درخت بدید، تیری بر آن نگون بخت بینداخت و هلاکش نمود.
نتیجه:
با خوردن هر گندی شاید به بالا رسی، لیک در بالا نمانی.

اندرز دوم:

گنجشکی از سرمای بسیار قدرت پرواز از کف بداد و در برف افتاد. گاوی گذر همی کرد و تپاله بر وی انداخت . گنجشک ز گرمای تپاله جان بگرفت و به آواز مشغول شد. گربه ای آواز بشنید، جست و گنجشک بدندان بگرفت و بخورد.
نتیجه:
هر که گندی بر تو انداخت، حتما دشمن نباشد.
هر که از گندی بدر آوردت، حتما دوست نباشد.
گر خوشی، دهان ببند و آواز، بلند مخوان.

اندرز سوم:

خرگوش از کلاغی بر سر شاخ پرسید که آیا من نیز میتوانم چون تو نشسته ، کار نکنم؟ کلاغ پاسخ داد: چرا که نه. خرگوش بنشست بی حرکت، روباهی از ره رسید و خرگوش بخورد.
نتیجه:
لازمت نشستن و کار نکردن بالا نشستن است.

اندرز چهارم:

از برای تعیین رئیس، اعضاء بدن گرد آمدند. مغز بگفت که مراست این مقام که همه دستورات از من است، سلسله اعصاب شایستگی ریاست، از ان خود خواند: که منم پیام رسان به شما ، که بی من پیامی نیاید . ریه بانگ بر آورد : هوا، که رساند؟ ... من، بی هوا دمی نمانید، پس ریاست مراست. و هر عضوی به نحوی مدعی، تا به آخر که سوراخ مقعد دعوی ریاست کرد. اعضاء بنای خنده و تمسخرنهادند و مقعد برفت و شش روز بسته ماند. اختلال در کار اعضاء پدیدار گشت. روز هفتم، زین انسداد جان ها به لب رسید و سوراخ مقعد با اتفاق آراء به ریاست.

نتیجه:
چون لازمت ریاست علم و تخصص نباشد، هر سوراخ مقعدی ریاست کند.


زان وفاداران و یاران یاد باد...........داروک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se





مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Friday, February 13, 2004

گپ سیاسی در تاکسی

- خاتمی رو دیدی چکار کرد ؟
- چکار کرد ؟
- خیانت کرد .
- به کی ؟ .... به رهبر؟
- نه بابا .. به ملت .
- مگه بار اولش بود ؟
- نه .
- پس چی ؟
- آخه ایندفعه خیلی خیانت کرد .
- خیانت مگه درجه داره ؟ خیانت خیانته دیگه
- آخه با حکم حکومتی رهبر انتخابات رو برگزار میکنه !
- مگه دفعه اوله که رهبر حکم حکومتی میده ؟
- نه، ... یکبار هم به مجلس داده بود.
- مجلس چکار کرد ؟
- هیچی .
- خوب حالا انتظار داشتی خاتمی چکار کنه ؟
- استعفا بده .
- برای چی ؟
- برای اینکه میخوان حکومت اسلامی بر قرار کنن.
- مگه تا حالا چی بوده ؟
- جمهوری اسلامی .
- پس وسط این جمهوری، ولی فقیه چه کاره بود؟
- همه کاره.
- رئیس جمهور و مجلس که اصل جمهوری اند چه کاره بودن ؟
- هیچ کاره.
- مگه ولایت مطلقه فقیه، از اساس حکومت اسلامی نیست؟
- چرا.
- پس چرا اینقدر جوش میزنی؟
- آخه ایندفعه آقا واعظ و رهبر و دارودستشون میخوان با حکومت اسلامی ظلم را از بین ببرن و عدل بر قرار کنند.
- خوب، اشکالش چیه؟
- اینش اشکال نداره، مشکل اینجاست که بعدش میخوان مملکت و حکومت را به صاحب اصلیش امام زمان تحویل بدن.
- اون رو که تحویل دادند رفت.
- بدون خون ریزی؟
- آره .
- پس آقا امام زمان تحویل گرف.....
- صبر کن بابا ...... به ایشون ندادند که!
- مرگ من،....... پس به کی دادن ؟ .... کی ؟
- یک مقدارش تحویل در منزل بود که آقا روحانی سه هفته پیش زحمت کشیدن در پاریس تحویل دادند، باقیش که حواله بود ، پرنس چارلز، چند روز پیش شخصأ از خاتمی تحویل گرفتند.
- هم مملکت و هم حکومت رو؟
- نه بابا فقط مملکت و.
- چرا حکومت و ندادن ؟ اون هم میدادن!
- مملکت و دادن که حکومت و نگهدارن. اینا حکومت تحویل بده نیستن که.
- حتی به امام زمان ؟
- حتی به امام زمان!
- ای دست بشکنی که به خاتمی رای دادی. میدونستم!-
- چی رو میدونستی ؟
- میدونستم که عدلی در کار نیست، این ظالما خیلی همت بکنن ظلم رو بالسویه کنند، و حکومت تحویل بده هم که نیستن ، آقا امام زمان هم، همینطوری که سر حال باشند و ملالی نداشته باشند، همه رو از دم تیغ میگزرونند تا زیر رکاب اسبشون رو خون بگیره حالا چه برسه که از دست اینا بخاطر تحویل ندادن حکومت عصبانی هم بشن، دیگه واویلا ... به منو تو هم رحم نمیکنند.
- ولی عوضش از این همه ظلم راحت میشیم.
- چی چی رو راحت میشیم... من بدبخت، تازه سه ماه ازدواج کردم، بعد از سالیان جون کندن بالاخره یک خونه تونستم اجاره کنم و دست زنم رو بگیرم برم توی اون خونه.
- پس تو نگران برباد رفتن مملکت نبودی؟
- مگه برباد نرفته بود!
- از اینکه دست اجنبی بیفته چی؟
- مگه دفعه اوله!
- شوفر تاکسی: داداش، لطفأ بحث سیاسی نکن!


زان وفاداران و یاران یاد باد...............داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se













مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Saturday, January 31, 2004

خاتمی و رهبر یک روح در دو بدن

مصاحبه با خبرنگار استاندارد

خاتمی : من از این لحاظ با رهبر انقلاب هم عقیده ام، مهم نیست که مجلس در اختیار کدام گروه باشد، مهم آن است که مردم بر اساس اختیار انتخاب کنند و بتوانند آزادانه رأی بدهند حالا نتیجه هرجه که باشد شرط دموکراسی است که ما آنرا پذیرفته ایم.

خبرنگار استاندارد : حضرت عباسی رهبر چنین عقیده ای دارند ؟

خاتمی : به جون شما خبرنگارا اگر دروغ بگم، اصلأ برای همین دموکراسی بود که بلافاصله بعد از فوت رهبر کبیر انقلاب، اصول مترقی و بنیادی دموکراسی، یعنی ولایت مطلقه فقیه و نظارت استصوابی را تصویب کردیم و باز بجون شما قسم که از خبرنگارهای ایرانی عزیزترید، بخاطر حفظ همان اصول ، رهبر معظم سالها است در کاخ نخست وزیری متحصن شده اند و تا برقراری حکومت اسلامی از جایشان حتی اگر بخواهند هم تکان نمی خورند.

خبرنگار استاندارد : پس این رد صلاحیت ها و سر و صداها برای چیست ؟ نکنه حرف خودتان است ولی از زبان رهبر.

خاتمی : نخیر، خدمت شما عرض کنم، چون ملت شریف ایران عاشق خدمت به رهبری و نظام میباشند ..... راستی جون شما را قسم خوردم ؟

خبرنگار استاندارد : اینبار، خیر .

خاتمی : پس ... نخیر بجون شما، عرض کنم، چون ملت شریف ایران برای خدمت به رهبری و نظام سر و دست میشکنند و از آنجاییکه در تمامی مراکز مهم خدماتی نظیر شورای نگهبان، مجلس خبرگان، مجمع تشخیص مصلحت، قوه قضائیه، دادگاههای انقلاب و روحانیت، آستان قدس و از جمله بیت خود رهبر، ظرفیتها مادام العمر تکمیل است، این عاشقان خدمت به تنها جای باقیمانده یعنی مکان مقدس مجلس هجوم آوردند. آخر ما در این راستا کارمان هجومی است. و شورای محترم نگهبان که یکی از وظایفش دربانی این مکان مقدس است، برای ضایع نشدن حقی، نمایندگان دوره قبل را کنار گذاشته تا تمامی سینه چاکان خدمت، تا فرق یکدیگر را نشکافتند، بتوانند بصورت سری سری و فقط چهار سال از صواب این خدمت فیض ببرند. حالا آن عده ناراحتند که چهار سال کم بوده و خواهان خدمت بیشترند.

خبرنگار استاندارد : پس اینجور ...

خاتمی : جون شما والاه

خبرنگار استاندارد : رهبر چه رهنمودی دادند ؟

خاتمی : ایشان پیشنهاد دادند که تعداد نمایندگان بیشتر شود. که عرض کردم، من از این لحاظ با رهبر انقلاب هم عقیده ام اما صندلی کم داریم. رهبر فرمودند، صندلی ارج بگذارید. عرض کردم، کم دعوا توی مجلس است حالا سر صندلی هم دعوا و مرافع بشود. که اینبار رهبر با من هم عقیده بودند، اما آقای جنتی بدون نعلین پریدند وسط فرمودند، تائید صلاحیت نشستن برروی صندلی قرمز یا ارج را هم ما، بروی چشم بعهده میگیریم. بعد ادامه دادند که، حالا که در این مملکت از هر چیز دوتاشو داریم، مانند رهبر، وزارتخانه، ارتش و زندان و از این قبیل چیزها چرا دو تا رییس جمهور نداشته باشیم ؟. هر دو را بعد از تائید صلاحیت، یکی را به رأی مردم میگزاریم و آن یکی را به رأی دو رهبر. اینبار، رهبر با آقای جنتی هم عقیده بودند و من با رهبر. برای جلوگیری از شبهه باید بگویم، چون من با رهبر انقلاب هم عقیده ام، دلیل بر این نیست که با آقای جنتی نیز هم عقیده هستم.

خبرنگار استاندارد : این قسمت آخر خیلی فیلسوفانه بود نفهمیدم، ممکنه یک مثال ساده بزنید ؟

خاتمی : چون رهبر، من و آقای جنتی بستنی دوست داریم، و من بعلاوه بستنی رهبر را هم دوست دارم، اما دلیل بر این نیست که آقای جنتی را هم دوست دارم. امیدوارم روشن شده باشید.

خبرنگار استاندار : باور کنید از این روشنتر نمیشد که بشم، فقط کاشکی یک مثال دیگر زده بودید چون من هم بستنی دوست داشتم..... بگذریم ، شما بیشترجانب رهبر هستید پس این بیست و پنج میلیون مردمی که به شما رأی دادند چی؟

خاتمی : من بی تقصیرم ، بارها و بارها با زبان بی زبانی، با خنده، با گریه گفتم که اشتباه کردید من مصدق نیستم، اسدالله علم هستم.

خبرنگار استاندارد : با تشکر از شما

زان وفاداران و یاران یاد باد ........ داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Wednesday, January 21, 2004

سفر مخفیانه رهبر
رهبر معظم بصورت ناشناس با گذاشتن کلاه به همراه فرماندار از بم بازدید کردند . ( ایسنا )


صورت مسئله:

رهبر معظم با گذاشتن کلاه بر سر خود ( منظور برداشتن عمامه از سر مبارک و گذاشتن کلاه ) بطور مخفیانه از شهر مصیبت زده بم بازدید به عمل آوردند، که در این بازدید نه تنها هیچیک از اهالی شهر، بلکه محافظان و کمیته همه جا در صحنه استقبال از رهبری نیز، از وجود ایشان با خبر نشدند. فقط در هنگام سخنرانی در مسجد جامع شهربعد ازبر داشتن کلاه از سر خود ( منظور برداشتن کلاه از سر مبارک و گذاشتن عمامه ) مردم مصیبت زده بم و محافظان و کمیته استقبال متوجه حضور ایشان گشتند. حالا چه شور و هیجانی بر پا شد بماند که از موضوع مسأله خارج میشویم.

توجه : سئوالهای چهار جوابیست ( که میتواند هر چهار جواب درست باشد ).

1- در چه صورت کلاه میگذاریم ؟
الف : هوای سرد یا گرم .
ب : برای اینکه دیگران کلاه سرمان نگذارند.
ج : برای اینکه دیگران بر دارند.
د : برای اینکه سر همه کلاه رفته است.

2 – در چه صورت کلاه بر می داریم ؟
الف : هنگام سلام و احوالپرسی .
ب : برای اینکه کلاهمان را بر ندارند .
ج : برای اینکه کلاه سرمان بگذارند .
د : برای اینکه بر سردیگران بگذاریم .

3- بهترین راه مخفی شدن
الف : برداشتن عینک مانند سوپر من.
ب : زدن چشم بند مانند زورو.
ج : گذاشتن ریش مانند صدام .
د : گذاشتن کلاه مانند ...........

4- در این سفر رهبر از چه نوع کلاهی استفاده نمودند ؟
الف : کلاه شرعی .
ب : کلاه خود .
ج : کلاه فرنگی .
د : کلاه شاپو .

زان وفاداران و یادان یاد باد ........ داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se



مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Wednesday, January 14, 2004

بروی چشم، مینشینیم

مردم در اطراف مجلس، دانشجویان در دانشگاه ها ومحصلین دارای حق رای در مدارس بنشینید، که یک دست صدا ندارد. مسعود بهنود، ابراهیم نبوی و نوشابه امیری

آن چهار سال پشتوانه مردمی از نمایندگان و شش سال از رییس جمهور محبوب را فراموش کرده بروی چشم باری دیگر برای پشتیبانی مینشینیم، اما نگفتید.... تا کی ؟ تا احراز صلاحیت آن هشتادوپنج نماینده کنونی یا کل رد صلاحیت شدگان، شاید تا حذف نظارف استصوابی، یا بیشتر، اختیارات رییس جمهوری، یا خدای نکرده برداشتن اصل ولایت فقیه از قانون اساسی، تا کی ؟
اصلأ شما بزرگواران، قبل از این درخواست، از متحصنین پرسیده اید که تا کی آنها خواهند نشست و از خطوط قرمزشان آگاهید ؟ اگر با تأیید صلاحیتشان، اگر با تهدید دارودسته چماق بدستان و گروه فشار یا هیبت قاضی مرتضوی و یا در آخر با حکم حکومتی رهبر با جمله تکراری در حال حاضر به صلاح مملکت نیست، بر خواستند، تکلیف چیست ؟
آیا بهتر نیست که این طنابی که چهار سال پیش بعد از اولین حکم حکومتی رهبر در مجلس خاک خورده و علائم پوسیدگی در آن مشهود است و ملت را نیز بدان اعتمادی نیست، قبل از فرستادن مردم به چاه امتحانی کنید ؟

زان وفاداران و یاران یاد باد...........داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Monday, January 12, 2004

مسئله انتخابات

صورت مسئله :

یک کشوری داریم تقریبأ هفتاد میلیون جمعیت دارد. که بر طبق قانون اساسیش بصورت آقای ما نوکری داشت ونوکر ما چاکری داشت اداره میشود. یک رهبر داره که بر اساس همون قانون از چنان اختیاری برخورداره که حتی میتونه آب رو ممنوع کنه اما این رهبر یک رهبر دیگه داره که تو مشهده و رهبر این رهبر مشهدی توی این کشور نیست یک جای دیگه زندگی میکنه.

یک شورای روضه خوانی داره همون الک بد ستان ، اسمش شورای نگهبانه که اعضایش چند تا روضه خوان پنج تومانی قدیمی اند که تأیید صلاحیت هفتاد میلیون دست اینهاست در ضمن برای مصوبات مجلس، با گرفتن روزی پنج تومان ( که در حال حاضر پنج میلیون تومان است ) فاتحه میخوانند.

یک مجمع تشخیص مصلحت نظام داره که وظیفه اش طرفداری از روضه خوان های شورای نگهبان در صورت بروز اختلاف با مجلس است. یک رییس با حال داره، متخلص به سردار سازندگی که متخصص بدو بیراه گفتن و پرت و پلا در نماز جمعه است، خطبه هایش را معمولأ کسی نمیفهمه بعد از چند روز که رییس دفترش توضیح میده تازه متوجه میشن چقدر پرت و پلا گفته بود. دشمن آمریکاست اما شبانه روز در حال و عشوه و چشم ابرو آمدن برای آمریکا یی هااست. سه تا پسر داره از خودش با حال تر، که بی توجه به مقام پدر یکی تو کار مترو، یکی توکار نفت و یکی هم لبنیاتی داره ، اولین لبنیاتی دو نبش غیر دریانی. که همان دریانی ها بخاطر صادرات پنیر به نروژ برایش شایعه درست کردند.

یک مجلس خبرگان داره که تنها خاصیتش بی خاصیتیشه.

یک رییس قوه قضائیه داره که عراقیه ولی خودش میگه : نه بجون شما. مدارک عراقی بودنش دست آقای نوریزاده و راشدان است که در صورت تقاضا ارائه میشه، کسی تا بحال تقاضا نکرده بالطبع آنها هم ارائه نمیدن، خلاصه توپ تکونش نمیده.از آنجاییکه خودش نمره موقته و هنوز نمره نشده، سر بجنبونی بازداشت موقتت میکنه.

یک عده جمعیت که دیروز حزب شدند همراه چند نفر دیگر محافظه کارند که پخش و پلان منظور در کشور، اما با سه سوت جمع میشن اول میرن سخنرانی رهبر بعد دانشجویان و مردم را کتک میزنن وقتی کاری ندارن میرن نماز جمعه . رییس این جمعیت کوچولو سابق کمیته امداد دستشه ( کمیته مداد ) ماشاءالله مثل قالی کرمان هرچه پا میخوره روش بهتر میشه. این محافظه کاران نه تنها اقتصاد کشور را در دست دارند و نمازهای پر شکوه جمعه را نیز با شکوه هرچه تمامتر برگزار میکنند بلکه دولت ، ارتش، مجلس، دادگاه و زندان خصوصی دارن زیر نظر رهبر مشهدی مقام رهبری . اینها کلأ با آقا زاده ها، دورو بری ها، فرمانده ها و چماق بدستاشون و گروه فشار وگروه کشش پانزده در صد میشن.

یک رییس جمهور داره ، دارای بالاترین مقام بعد از رهبر، که به فارسی ترجمه اش میشه هیچکاره. چون بعد از الک کردن توسط روضه خوان ها کس دیگری نبود، دو بار و هر بار بیست و پنج میلیون رای آورد. روز اول ریاست جمهوری، رهبر شلنگ آب را داد دستش و گفت : الهی خیر ببینی، بپاش رو ملت که خیلی داغ کردن. این رییس جمهور بزرگ، مبتکر گفتگوهای تمدن ها و کاشف مردم سالاری دینی است و با پشتیبانی بیست و پنج میلیون رای چه کارها که نکرد که میبایست میکرد به غیر از لبخند. یکی از برزگترین موفقیت های سیاسی، اجتماعی، الهی این عالم بزرگوار در عرض شش سال تغییر نام خیابان خالد اسلامبولی به انتفاضه است. اونهم تقصیر نداره چون مولوی میگه :
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش

یک مجلس داره که چهار ساله توسط یک عده بنام اصلاح طلب اداره میشه، که آنهانیز الک شده روضه خوان ها هستند و مانند آن مرد در حکایت سعدی میمانند که دائم بسوی دشمن تیراندازی میکرد و در حین تیراندازی مرتبأ باد از وی خارج میشد، از او پرسیدند : چرا مدام تیراندازی میکنی گفت : برای آنکه دشمن بترسد. پرسیدند : چرا دائمأ باد از خود صادر میکنی، پاسخ داد : که خود نیز میترسم. این عده صبح تا شب برای دشمن ( محافظه کاران ) شاخ و شونه میکشند و تهدید میکنند که اگر اینکار را بکنید ما هم برای جلوگیری از دلسردی ملت از رییس جمهور تقاضا میکنیم افشا کند اگر نکرد ما میکنیم ، ولی کی ؟ معلوم نیست. تازه بعد رییس جمهور میگه چون یک پای ما دست رهبره، تا کارمون به بیمارستان نیفتاده، حضرت عباسی پای ما رو وسط نکشید. حتی جرأت افشای همه اون چیز ها یی که ملت میدانند را نیز ندارند. آنها عقیده دارند که اگر ما نباشیم محافظه کاران مردم را میخورن یا آمریکا حمله نظامی میکنه یا انقلاب میشه که در این صورت ما هم جزو دراز شدگانیم. قبل از رد صلاحیت ملت را تشویق به شرکت میکردند حالا که رد صلاحیت شدند به تحریم، از رفراندوم حرف نمیزنند که هیچ حتی دست به دامان رهبر شدند تا اعتبار از دست رفته رهبر را برگردانند.

سه آفتاب عالم وقاحت داره هرسه پادوی مقام رهبری اند یکی در صدا و سیما دیگری در دادستانی کل و از همه وقیحتر در کیهان.

یک عده زیادی دانشجو داره که دائم در تردد بین دانشگاه و زندانند، در دانشگاه با کتک دهانشون رو میبندن که چیزی نگن در زندان با کتک دهانشون رو باز میکنن تا یک چیزی بگن. تنها کاری که از دستشون بر میاد خواندن دعای توصله.

یک تعداد بسیار زیادی ملت داره صبور و شکیبا که این صبرشون ما رو کشته. در همه کشورها فشار موجب انسجام ملت میشه اما در این کشور موجب پراکندگی .

یک عده اپوزیسیون داره خارج از کشور همه دموکرات و معتقد به دموکراسی، اما چشم دیدن یکدیگر را ندارن روزی صد بار همدیگر را لجن مال میکنند. سرآمدشون آقا صوراصرافیل در تلویزیون آزادیه به همه فحش و بدو بیراه گفته به غیر از رضا پهلوی و خودش.

حالا با این وضعیت قراره انتخابات مجلس در این کشور برگزار بشه.

سئوال :

اگر شما جای خودتون بودید در انتخابات شرکت میکردید ؟
آیا ملتزمین به قانون اساسی و ولایت فقیه میتوانند تغییری بنیادی در این کشور بوجود بیاورند ؟
آیا باید بخاطر دهن کجی به محافظه کاران به اصلاح طلبانی که چهار سال آزمایش شده اند رای داد ؟
آیا فکر نمیکنید با رای دادن به اصلاح طلبان جلوی پیشرفتشان را از وکالت به وزارت میگیرید ؟
آیا با شرکت در انتخابات و مشروعیت بخشیدن به نظام دست چپاولگران داخلی و خارجی را برای چپاول باز نمیگزارید؟


زان وفاداران و یاران یاد باد..............داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se









مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Thursday, January 08, 2004

علم مقایسه

نه تنها زبانی بر توصیف فاجعه بم بجز اظهار تأسف و ابراز همدردی با هموطنانم نداشته، از سواد کافی برای ترغیب و یا عدم شرکت هم میهنانم در انتخابات نیز بی بهره ام، که خود از از انگشت بدهان حیران ماندگانم و جزء نشسته گان بین دو صندلی ام بدلیل ضعف در علم مقایسه. بخاطر همان ضعف است که هنوز سوزش پس گردنی را که در سن پانزده سالگی، از معلم ادبیات برای نوشتن اراجیف بجای انشاء " علم بهتر است یا ثروت " از یاد نبرده ام، چرا که نوشته بودم : یکی بهتر از دیگری، اما گوسفند فواید بسیاری دارد و یک صفحه کامل در مورد آن نوشته و بعد نتیجه گیری کرده بودم که هنگام آوارگی در بیابان که نه ثروت بکار می آید و نه علم، گوسفند بهتر است. در آخر به سبک نویسندگان بزرگ شعری نوشته بودم : ترحم بر پلنگ تیز دندان ستمکاری بود بر گوسفندان
آن زمان علت خوردن پس گردنی را نفهمیدم، اما امروز که نه ثروتی دارم نه چندان علمی ونه حتی تغییری در فواید گوسفند، کماکان علت آن پس گردنی را نفهمیده ام.
نتیجه :
- فواید را بخاطر بسپار گوسفند مردنیست.

به تمامی عزیزانی که فقط برای شرکت یا عدم شرکت هم میهنان در انتخابات مینویسند و و از رفراندوم سخنی نمیگویند.

زان وفاداران و یاران یاد باد…………داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak1@msn.com

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Friday, November 28, 2003

چند خبر مهم

چند خبر به سبک سایت امروز:

یک مقام آگاه به سایت امروز گفت: وزیر کشور، بعد از صرف صبحانه در دفتر کار خویش در حالیکه یک لیوان چای در دست و یک حبه قند در دهان داشت اذعان کرد که این وزارت خیال دارد، امنیت و مجوز مراسم 16 آذر (روز دانشجو) امسال را که بصورت خواندن دعای توسل و روزه سیاسی برگذار میشود را بشرط آنکه، در خانه خود و بصورت فردی باشد، تضمین و صادر کند. سپس دانشجویان برای وزیر کشور، دعای تشکر خواندند.

خانم شیرین عبادی در سازمان دانش آموختگان ایران: قهر کردن با صندوق رأی دردی را دوا نمیکند.
یک مقام آگاه به سایت امروز گفت: خانم شیرین عبادی بعد از سخنرانی، این مقام آگاه را از فراموش کردن این جمله که : " آشتی کردن هم با صندوق رأی دردی را دوا نمیکند" آگاه کرد . این مقام آگاه افزود : کدامین درد ؟ و خانم عبادی چیزی نفرمودند.

تاج زاده در مصاحبه با خبرنگار ایسنا گفت: مجلس هفتم را به مجلس رفراندوم تبدیل کنیم.
همان مقام آگاه به سایت امروز گفت: تاج زاده بعد از مصاحبه دستش را بر شانه های خبرنگار ایسنا گذاشته گفت: حضرت عباسی خوب گفتم؟ .... تو فکر میکنی مردم باور میکنند؟ و خبرنگار ایسنا در حالیکه دستهای تاج زاده را از شانه هایش بر میداشت پاسخ داد: من که باورکردم مردم رو نمیدانم.

تاج زاده در همان مصاحبه با همان خبرنگار گفت: اصلاح طلبان نمی گذارند انتخابات فرمایشی شود.
همان مقام آگاه از تاج زاده پرسید: انتخابات فرمایشی گفتید.....راستی کار ابطال صندوق های رای که موجب رفتن حداد عادل یجای علیرضا رجایی یه مجلس شد به کجا کشید. یک مقام خیلی آگاه تر از مقام ما( در حد رییس شورای نگهبان ) به سایت امروز گفت تا تاج زاده بشنود: در عرض این چهار سال مردم که آگاه شدند شما چی...؟!!

احمد باطبی مجددا از اندرزگاه زندان اوین به مکان نا معلومی در این زندان ( احتمالا بند 325 سپاه ) منتقل گردید.
یک مقام مطلع، در حد دبیر کلی جبهه مشارکت یه سایت امروز گفت: وا .....مگه باطبی هنوز زندانه؟.... و سپس زیر لبی از بغل دستی اش پرسید: باطبی کیه؟

رضا یوسفیان نماینده مجلس: قاضی مرتضوی را به اتهام تشویش اذهان عمومی محاکمه کنید.
یک مقام آگاه دیگر گفت: رهبر معظم یک دقیقه قبل ازصرف نهار فرمودند: الان که میخواهیم ناهار بخوریم بعد از نهار هم یک چرت خواهیم زد پس امروز دیر میشود انشاءالله فردا صبح اول وقت .... بروی چشمام به شاهرودی میگم.

عمر مجلس ششم به رسیدگی تخلفات 525 میلیاردی صدا و سیما کفایت نمی دهد.
همان مقام مطلع به سایت امروز گفت: یکی از شعارهای اصلاح طلبان در انتخابات مجلس این خواهد شد: " تخلف 525 میلیاردی مدیریت صدا و سیما باید ادامه دارد.... رسیدگی ...به....آن......" و بعد فوت فرمودند.

" صلاح نمیدانم هر آنچه از فساد و ثروت و قدرت برخی از روحانیون میدانم بگویم."
یکی از مقامات آگاه به سایت امروز گفت: گرچه همه مردم این را میدانند، ولی بد نبود اگر شما هم میگفتید. گر چه صلاح مملکت را خسروان دانند.

یک مقام آگاه که خواست نامش فاش شود، برادر گالیله به سایت امروز گفت: برای جلوگیری از شک در رویت حلال ماه، مبدا شروع ماه از سال آینده ماه کامل خواهد بود که هم قشنگ تر دیده میشود و هم بین علما اختلاف بوجود نمی آید.

آمریکا، اروپا، روسیه و ایران از قطعنامه شورای حکام راضی اند.
یک مقام مطلع که نخواست نامش فاش شود ( از ترس ) به سایت امروز گفت: ما چاکر قاضی مرتضوی هم هستیم.

خلخالی در گذشت
قاضی مرتضوی، در حالیکه از خوشحالی چشمانش برق میزد، از مقام آگاه ما پرسید: حالا بعد از لاجوردی و خلخالی من چندم میشم
.
آیا سکوت رهبر، علامت رضاست؟
یک مقام خیلی خیلی آگاه به سایت امروز گفت: نخیر........سکوت نایب تولیت امام رضا، علامت رهبر است.

زان وفاداران و یاران یاد باد.................... داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak1@msn.com


مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Friday, November 21, 2003

آرمین چیزی نگفت.....

محسن آرمین عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس گفت: اطلاعات جدیدی در باره قتل زهرا کاظمی دارم که نمیتوانم بیان کنم.
در این زمینه خبرنگاری با وی مصاحبه نموده که میخوانید.

خبرنگار: آقای آرمین از ترس نمیتوانید بیان کنید.
آرمین: نخیر
خبرنگار: به صلاح مملکت نیست ؟
آرمین: نه عزیزم، اتفاقأ خیلی هم به صلاح هست.
خبرنگار: پس چرا نمیگید ؟
آرمین: آخه.....
خبرنگار: خیلی ناجوره ؟
آرمین: آره، نمیشه گفت.
خبرنگار: یعنی که.......
آرمین: در گوشت میگم ولی جون من، از من نشنیده بگیر.
خبرنگار: مطمئن باشید ما زبانمون قرصه.
آرمین: در گوشی، پچ پچ پچ پچ پچ
خبرنگار: نه بابا .....خودش رفت تو سلول زهرا کاظمی.. !
آرمین: در گوشی، پچ پچ پچ پچ پچ
خبرنگار: مرگ من راست میگی....با یک میله آهنی ؟
آرمین: آره
خبرنگار: آخه....... میله برای چی ؟
آرمین: در گوشی، پچ پچ پچ پچ پچ
خبرنگار: همینجوری زد تو سرش ....مگه میشه ... آخه یک فرقی باید بین انسان و ....لا الاه......
آرمین: در گوشی، پچ پچ پچ پچ پچ
خبرنگار: وا......... عجب قاضی مرتضوی های نامردی پیدا میشن تو دنیا
آرمین: در گوشی، پچ پچ پچ پچ پچ
خبرنگار: باورم نمیشه ....... بعد هم سرش رو انداخت پایین و اومد بیرون
آرمین: در گوشی، پچ پچ پچ پچ پچ
خبرنگار: جون من دیگه نگو، حالم از هرچی قاضی به هم خورد.
آرمین: در گوشی، پچ پچ پچ پچ پچ
خبرنگار: آقا بسه.... جون مادرت ول کن.
آرمین: در گوشی، پچ ....
خبرنگار: ای بابا چه غلطی کردیما.........
آرمین: حالا حق داشتم که نگم ؟
خبرنگار: آره والا.... همون بهتر که نگی، مردم هم ندونن بهتره، تازه شانس بیاری بگوش رهبر نرسه و گرنه واویلا
آرمین: تو فکر میکردی ترس من از چی بود ؟
خبرنگار: با تشکر از شما

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin