داروَک

Sunday, May 02, 2004

حکایت اتحاد

هفته پیش در حالیکه نیروهای " دموکرات! " مخالف رژیم ایران در داخل و خارج، از جمهوری خواه، سلطنت طلب، مشروطه خواه و جبهه ملی گرفته تا چپ، راست، بالا و پایین سرگرم مبارزه بر ضد رژیم از طریق، زدن تهمت های، مزدور، خائن و وطن فروش و یک سری بدوبیراه های دیگر در رادیو و تلویزیون و روزنامه های خود به، یکدیگر بودند، پرونده ایران از دستور کار کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل خارج شد. با تبریک به همه مخالفین رژیم ایران با این اتحاد ویکپارچه گی شان ( در اصل یکپاچه گی ).

اما در حکایت اتحاد

پادشاهی بهنگام مرگ، فرزندان به بالین فرا خواند تا رمز اتحاد بر آنان بگشاید. چون بیامدند، دستور بداد تا به رشیدترین فرزند چوبی نازک بدادند. آنگاه گفت: بشکن. وی چنین کرد. سپس دو چوب بر هم ببستند، آن دو نیز بشکست، همانطور تا ده چوب بر هم بسته را بشکست. پادشاه، غلامان را فرمود، تا دسته بیلی بیاورند، باز به همان طریق، از یک آغاز تا به ده بر هم ببستند، که او همه بشکست. شاه حیران، امر کرد تا درختی تنومند آوردند. درخت نیز طاقت زور پسر نیاورد و بشکست. فرزند نزد خویش خواند، و در گوش وی بگفت: ما خواستیم این دم مرگی یک مثالی بزنیم تا معنی اتحاد رو به شما حالی کنیم، اما تو گند زدی به مثال ما. این بگفت و جان به جان آفرین تسلیم نمود.

هر نوع برداشتی از این مثال آزاد است.

زان وفاداران و یاران یاد باد............ داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin