داروَک

Saturday, January 31, 2004

خاتمی و رهبر یک روح در دو بدن

مصاحبه با خبرنگار استاندارد

خاتمی : من از این لحاظ با رهبر انقلاب هم عقیده ام، مهم نیست که مجلس در اختیار کدام گروه باشد، مهم آن است که مردم بر اساس اختیار انتخاب کنند و بتوانند آزادانه رأی بدهند حالا نتیجه هرجه که باشد شرط دموکراسی است که ما آنرا پذیرفته ایم.

خبرنگار استاندارد : حضرت عباسی رهبر چنین عقیده ای دارند ؟

خاتمی : به جون شما خبرنگارا اگر دروغ بگم، اصلأ برای همین دموکراسی بود که بلافاصله بعد از فوت رهبر کبیر انقلاب، اصول مترقی و بنیادی دموکراسی، یعنی ولایت مطلقه فقیه و نظارت استصوابی را تصویب کردیم و باز بجون شما قسم که از خبرنگارهای ایرانی عزیزترید، بخاطر حفظ همان اصول ، رهبر معظم سالها است در کاخ نخست وزیری متحصن شده اند و تا برقراری حکومت اسلامی از جایشان حتی اگر بخواهند هم تکان نمی خورند.

خبرنگار استاندارد : پس این رد صلاحیت ها و سر و صداها برای چیست ؟ نکنه حرف خودتان است ولی از زبان رهبر.

خاتمی : نخیر، خدمت شما عرض کنم، چون ملت شریف ایران عاشق خدمت به رهبری و نظام میباشند ..... راستی جون شما را قسم خوردم ؟

خبرنگار استاندارد : اینبار، خیر .

خاتمی : پس ... نخیر بجون شما، عرض کنم، چون ملت شریف ایران برای خدمت به رهبری و نظام سر و دست میشکنند و از آنجاییکه در تمامی مراکز مهم خدماتی نظیر شورای نگهبان، مجلس خبرگان، مجمع تشخیص مصلحت، قوه قضائیه، دادگاههای انقلاب و روحانیت، آستان قدس و از جمله بیت خود رهبر، ظرفیتها مادام العمر تکمیل است، این عاشقان خدمت به تنها جای باقیمانده یعنی مکان مقدس مجلس هجوم آوردند. آخر ما در این راستا کارمان هجومی است. و شورای محترم نگهبان که یکی از وظایفش دربانی این مکان مقدس است، برای ضایع نشدن حقی، نمایندگان دوره قبل را کنار گذاشته تا تمامی سینه چاکان خدمت، تا فرق یکدیگر را نشکافتند، بتوانند بصورت سری سری و فقط چهار سال از صواب این خدمت فیض ببرند. حالا آن عده ناراحتند که چهار سال کم بوده و خواهان خدمت بیشترند.

خبرنگار استاندارد : پس اینجور ...

خاتمی : جون شما والاه

خبرنگار استاندارد : رهبر چه رهنمودی دادند ؟

خاتمی : ایشان پیشنهاد دادند که تعداد نمایندگان بیشتر شود. که عرض کردم، من از این لحاظ با رهبر انقلاب هم عقیده ام اما صندلی کم داریم. رهبر فرمودند، صندلی ارج بگذارید. عرض کردم، کم دعوا توی مجلس است حالا سر صندلی هم دعوا و مرافع بشود. که اینبار رهبر با من هم عقیده بودند، اما آقای جنتی بدون نعلین پریدند وسط فرمودند، تائید صلاحیت نشستن برروی صندلی قرمز یا ارج را هم ما، بروی چشم بعهده میگیریم. بعد ادامه دادند که، حالا که در این مملکت از هر چیز دوتاشو داریم، مانند رهبر، وزارتخانه، ارتش و زندان و از این قبیل چیزها چرا دو تا رییس جمهور نداشته باشیم ؟. هر دو را بعد از تائید صلاحیت، یکی را به رأی مردم میگزاریم و آن یکی را به رأی دو رهبر. اینبار، رهبر با آقای جنتی هم عقیده بودند و من با رهبر. برای جلوگیری از شبهه باید بگویم، چون من با رهبر انقلاب هم عقیده ام، دلیل بر این نیست که با آقای جنتی نیز هم عقیده هستم.

خبرنگار استاندارد : این قسمت آخر خیلی فیلسوفانه بود نفهمیدم، ممکنه یک مثال ساده بزنید ؟

خاتمی : چون رهبر، من و آقای جنتی بستنی دوست داریم، و من بعلاوه بستنی رهبر را هم دوست دارم، اما دلیل بر این نیست که آقای جنتی را هم دوست دارم. امیدوارم روشن شده باشید.

خبرنگار استاندار : باور کنید از این روشنتر نمیشد که بشم، فقط کاشکی یک مثال دیگر زده بودید چون من هم بستنی دوست داشتم..... بگذریم ، شما بیشترجانب رهبر هستید پس این بیست و پنج میلیون مردمی که به شما رأی دادند چی؟

خاتمی : من بی تقصیرم ، بارها و بارها با زبان بی زبانی، با خنده، با گریه گفتم که اشتباه کردید من مصدق نیستم، اسدالله علم هستم.

خبرنگار استاندارد : با تشکر از شما

زان وفاداران و یاران یاد باد ........ داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Wednesday, January 21, 2004

سفر مخفیانه رهبر
رهبر معظم بصورت ناشناس با گذاشتن کلاه به همراه فرماندار از بم بازدید کردند . ( ایسنا )


صورت مسئله:

رهبر معظم با گذاشتن کلاه بر سر خود ( منظور برداشتن عمامه از سر مبارک و گذاشتن کلاه ) بطور مخفیانه از شهر مصیبت زده بم بازدید به عمل آوردند، که در این بازدید نه تنها هیچیک از اهالی شهر، بلکه محافظان و کمیته همه جا در صحنه استقبال از رهبری نیز، از وجود ایشان با خبر نشدند. فقط در هنگام سخنرانی در مسجد جامع شهربعد ازبر داشتن کلاه از سر خود ( منظور برداشتن کلاه از سر مبارک و گذاشتن عمامه ) مردم مصیبت زده بم و محافظان و کمیته استقبال متوجه حضور ایشان گشتند. حالا چه شور و هیجانی بر پا شد بماند که از موضوع مسأله خارج میشویم.

توجه : سئوالهای چهار جوابیست ( که میتواند هر چهار جواب درست باشد ).

1- در چه صورت کلاه میگذاریم ؟
الف : هوای سرد یا گرم .
ب : برای اینکه دیگران کلاه سرمان نگذارند.
ج : برای اینکه دیگران بر دارند.
د : برای اینکه سر همه کلاه رفته است.

2 – در چه صورت کلاه بر می داریم ؟
الف : هنگام سلام و احوالپرسی .
ب : برای اینکه کلاهمان را بر ندارند .
ج : برای اینکه کلاه سرمان بگذارند .
د : برای اینکه بر سردیگران بگذاریم .

3- بهترین راه مخفی شدن
الف : برداشتن عینک مانند سوپر من.
ب : زدن چشم بند مانند زورو.
ج : گذاشتن ریش مانند صدام .
د : گذاشتن کلاه مانند ...........

4- در این سفر رهبر از چه نوع کلاهی استفاده نمودند ؟
الف : کلاه شرعی .
ب : کلاه خود .
ج : کلاه فرنگی .
د : کلاه شاپو .

زان وفاداران و یادان یاد باد ........ داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se



مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Wednesday, January 14, 2004

بروی چشم، مینشینیم

مردم در اطراف مجلس، دانشجویان در دانشگاه ها ومحصلین دارای حق رای در مدارس بنشینید، که یک دست صدا ندارد. مسعود بهنود، ابراهیم نبوی و نوشابه امیری

آن چهار سال پشتوانه مردمی از نمایندگان و شش سال از رییس جمهور محبوب را فراموش کرده بروی چشم باری دیگر برای پشتیبانی مینشینیم، اما نگفتید.... تا کی ؟ تا احراز صلاحیت آن هشتادوپنج نماینده کنونی یا کل رد صلاحیت شدگان، شاید تا حذف نظارف استصوابی، یا بیشتر، اختیارات رییس جمهوری، یا خدای نکرده برداشتن اصل ولایت فقیه از قانون اساسی، تا کی ؟
اصلأ شما بزرگواران، قبل از این درخواست، از متحصنین پرسیده اید که تا کی آنها خواهند نشست و از خطوط قرمزشان آگاهید ؟ اگر با تأیید صلاحیتشان، اگر با تهدید دارودسته چماق بدستان و گروه فشار یا هیبت قاضی مرتضوی و یا در آخر با حکم حکومتی رهبر با جمله تکراری در حال حاضر به صلاح مملکت نیست، بر خواستند، تکلیف چیست ؟
آیا بهتر نیست که این طنابی که چهار سال پیش بعد از اولین حکم حکومتی رهبر در مجلس خاک خورده و علائم پوسیدگی در آن مشهود است و ملت را نیز بدان اعتمادی نیست، قبل از فرستادن مردم به چاه امتحانی کنید ؟

زان وفاداران و یاران یاد باد...........داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Monday, January 12, 2004

مسئله انتخابات

صورت مسئله :

یک کشوری داریم تقریبأ هفتاد میلیون جمعیت دارد. که بر طبق قانون اساسیش بصورت آقای ما نوکری داشت ونوکر ما چاکری داشت اداره میشود. یک رهبر داره که بر اساس همون قانون از چنان اختیاری برخورداره که حتی میتونه آب رو ممنوع کنه اما این رهبر یک رهبر دیگه داره که تو مشهده و رهبر این رهبر مشهدی توی این کشور نیست یک جای دیگه زندگی میکنه.

یک شورای روضه خوانی داره همون الک بد ستان ، اسمش شورای نگهبانه که اعضایش چند تا روضه خوان پنج تومانی قدیمی اند که تأیید صلاحیت هفتاد میلیون دست اینهاست در ضمن برای مصوبات مجلس، با گرفتن روزی پنج تومان ( که در حال حاضر پنج میلیون تومان است ) فاتحه میخوانند.

یک مجمع تشخیص مصلحت نظام داره که وظیفه اش طرفداری از روضه خوان های شورای نگهبان در صورت بروز اختلاف با مجلس است. یک رییس با حال داره، متخلص به سردار سازندگی که متخصص بدو بیراه گفتن و پرت و پلا در نماز جمعه است، خطبه هایش را معمولأ کسی نمیفهمه بعد از چند روز که رییس دفترش توضیح میده تازه متوجه میشن چقدر پرت و پلا گفته بود. دشمن آمریکاست اما شبانه روز در حال و عشوه و چشم ابرو آمدن برای آمریکا یی هااست. سه تا پسر داره از خودش با حال تر، که بی توجه به مقام پدر یکی تو کار مترو، یکی توکار نفت و یکی هم لبنیاتی داره ، اولین لبنیاتی دو نبش غیر دریانی. که همان دریانی ها بخاطر صادرات پنیر به نروژ برایش شایعه درست کردند.

یک مجلس خبرگان داره که تنها خاصیتش بی خاصیتیشه.

یک رییس قوه قضائیه داره که عراقیه ولی خودش میگه : نه بجون شما. مدارک عراقی بودنش دست آقای نوریزاده و راشدان است که در صورت تقاضا ارائه میشه، کسی تا بحال تقاضا نکرده بالطبع آنها هم ارائه نمیدن، خلاصه توپ تکونش نمیده.از آنجاییکه خودش نمره موقته و هنوز نمره نشده، سر بجنبونی بازداشت موقتت میکنه.

یک عده جمعیت که دیروز حزب شدند همراه چند نفر دیگر محافظه کارند که پخش و پلان منظور در کشور، اما با سه سوت جمع میشن اول میرن سخنرانی رهبر بعد دانشجویان و مردم را کتک میزنن وقتی کاری ندارن میرن نماز جمعه . رییس این جمعیت کوچولو سابق کمیته امداد دستشه ( کمیته مداد ) ماشاءالله مثل قالی کرمان هرچه پا میخوره روش بهتر میشه. این محافظه کاران نه تنها اقتصاد کشور را در دست دارند و نمازهای پر شکوه جمعه را نیز با شکوه هرچه تمامتر برگزار میکنند بلکه دولت ، ارتش، مجلس، دادگاه و زندان خصوصی دارن زیر نظر رهبر مشهدی مقام رهبری . اینها کلأ با آقا زاده ها، دورو بری ها، فرمانده ها و چماق بدستاشون و گروه فشار وگروه کشش پانزده در صد میشن.

یک رییس جمهور داره ، دارای بالاترین مقام بعد از رهبر، که به فارسی ترجمه اش میشه هیچکاره. چون بعد از الک کردن توسط روضه خوان ها کس دیگری نبود، دو بار و هر بار بیست و پنج میلیون رای آورد. روز اول ریاست جمهوری، رهبر شلنگ آب را داد دستش و گفت : الهی خیر ببینی، بپاش رو ملت که خیلی داغ کردن. این رییس جمهور بزرگ، مبتکر گفتگوهای تمدن ها و کاشف مردم سالاری دینی است و با پشتیبانی بیست و پنج میلیون رای چه کارها که نکرد که میبایست میکرد به غیر از لبخند. یکی از برزگترین موفقیت های سیاسی، اجتماعی، الهی این عالم بزرگوار در عرض شش سال تغییر نام خیابان خالد اسلامبولی به انتفاضه است. اونهم تقصیر نداره چون مولوی میگه :
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش

یک مجلس داره که چهار ساله توسط یک عده بنام اصلاح طلب اداره میشه، که آنهانیز الک شده روضه خوان ها هستند و مانند آن مرد در حکایت سعدی میمانند که دائم بسوی دشمن تیراندازی میکرد و در حین تیراندازی مرتبأ باد از وی خارج میشد، از او پرسیدند : چرا مدام تیراندازی میکنی گفت : برای آنکه دشمن بترسد. پرسیدند : چرا دائمأ باد از خود صادر میکنی، پاسخ داد : که خود نیز میترسم. این عده صبح تا شب برای دشمن ( محافظه کاران ) شاخ و شونه میکشند و تهدید میکنند که اگر اینکار را بکنید ما هم برای جلوگیری از دلسردی ملت از رییس جمهور تقاضا میکنیم افشا کند اگر نکرد ما میکنیم ، ولی کی ؟ معلوم نیست. تازه بعد رییس جمهور میگه چون یک پای ما دست رهبره، تا کارمون به بیمارستان نیفتاده، حضرت عباسی پای ما رو وسط نکشید. حتی جرأت افشای همه اون چیز ها یی که ملت میدانند را نیز ندارند. آنها عقیده دارند که اگر ما نباشیم محافظه کاران مردم را میخورن یا آمریکا حمله نظامی میکنه یا انقلاب میشه که در این صورت ما هم جزو دراز شدگانیم. قبل از رد صلاحیت ملت را تشویق به شرکت میکردند حالا که رد صلاحیت شدند به تحریم، از رفراندوم حرف نمیزنند که هیچ حتی دست به دامان رهبر شدند تا اعتبار از دست رفته رهبر را برگردانند.

سه آفتاب عالم وقاحت داره هرسه پادوی مقام رهبری اند یکی در صدا و سیما دیگری در دادستانی کل و از همه وقیحتر در کیهان.

یک عده زیادی دانشجو داره که دائم در تردد بین دانشگاه و زندانند، در دانشگاه با کتک دهانشون رو میبندن که چیزی نگن در زندان با کتک دهانشون رو باز میکنن تا یک چیزی بگن. تنها کاری که از دستشون بر میاد خواندن دعای توصله.

یک تعداد بسیار زیادی ملت داره صبور و شکیبا که این صبرشون ما رو کشته. در همه کشورها فشار موجب انسجام ملت میشه اما در این کشور موجب پراکندگی .

یک عده اپوزیسیون داره خارج از کشور همه دموکرات و معتقد به دموکراسی، اما چشم دیدن یکدیگر را ندارن روزی صد بار همدیگر را لجن مال میکنند. سرآمدشون آقا صوراصرافیل در تلویزیون آزادیه به همه فحش و بدو بیراه گفته به غیر از رضا پهلوی و خودش.

حالا با این وضعیت قراره انتخابات مجلس در این کشور برگزار بشه.

سئوال :

اگر شما جای خودتون بودید در انتخابات شرکت میکردید ؟
آیا ملتزمین به قانون اساسی و ولایت فقیه میتوانند تغییری بنیادی در این کشور بوجود بیاورند ؟
آیا باید بخاطر دهن کجی به محافظه کاران به اصلاح طلبانی که چهار سال آزمایش شده اند رای داد ؟
آیا فکر نمیکنید با رای دادن به اصلاح طلبان جلوی پیشرفتشان را از وکالت به وزارت میگیرید ؟
آیا با شرکت در انتخابات و مشروعیت بخشیدن به نظام دست چپاولگران داخلی و خارجی را برای چپاول باز نمیگزارید؟


زان وفاداران و یاران یاد باد..............داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak@spray.se









مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Thursday, January 08, 2004

علم مقایسه

نه تنها زبانی بر توصیف فاجعه بم بجز اظهار تأسف و ابراز همدردی با هموطنانم نداشته، از سواد کافی برای ترغیب و یا عدم شرکت هم میهنانم در انتخابات نیز بی بهره ام، که خود از از انگشت بدهان حیران ماندگانم و جزء نشسته گان بین دو صندلی ام بدلیل ضعف در علم مقایسه. بخاطر همان ضعف است که هنوز سوزش پس گردنی را که در سن پانزده سالگی، از معلم ادبیات برای نوشتن اراجیف بجای انشاء " علم بهتر است یا ثروت " از یاد نبرده ام، چرا که نوشته بودم : یکی بهتر از دیگری، اما گوسفند فواید بسیاری دارد و یک صفحه کامل در مورد آن نوشته و بعد نتیجه گیری کرده بودم که هنگام آوارگی در بیابان که نه ثروت بکار می آید و نه علم، گوسفند بهتر است. در آخر به سبک نویسندگان بزرگ شعری نوشته بودم : ترحم بر پلنگ تیز دندان ستمکاری بود بر گوسفندان
آن زمان علت خوردن پس گردنی را نفهمیدم، اما امروز که نه ثروتی دارم نه چندان علمی ونه حتی تغییری در فواید گوسفند، کماکان علت آن پس گردنی را نفهمیده ام.
نتیجه :
- فواید را بخاطر بسپار گوسفند مردنیست.

به تمامی عزیزانی که فقط برای شرکت یا عدم شرکت هم میهنان در انتخابات مینویسند و و از رفراندوم سخنی نمیگویند.

زان وفاداران و یاران یاد باد…………داروَک

www.daarvak.blogspot.com
darvak1@msn.com

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin